سبب نگرانی پیامبر اکرم(ص)
ترس و نگرانی پیامبر(ص) از ضلالت و گمراه شدن مردم بوده كه مبادا منافقان او را متّهم به دنیاداری كرده و ادّعای رسالت و نبوّت را هم مقدّمهی رسیدن به جاه و مقام و ریاست در نظر مردم جلوه دهند و بگویند: خودش كه ریاست كرده برای بعد از خودش هم دامادش را سوار بر دوش مردم میكند! در این صورت، شخصیّت آسمانی پیامبر كه همان نبوّت و رسالت است لكّه دار میشد و به اعتقادات دینی مردم لطمه میخورد و به هلاك ابدی مبتلا میشدند. قرآن دربارهی حضرت موسی(ع) میفرماید: وقتی ساحران فرعون طنابها و چوبها را با سحر خود تبدیل به مارها و افعیها كردند.
«فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسى»؛[1]
«موسی(ع) ترسی در دلش پیدا شد».
آیا حضرت موسی از چه ترسید؟ از جان خود نترسید بلكه از این ترسید كه نكند مردم خیال كنند، این عصا هم كه به دست من تبدیل به اژدها شده از همین قبیل سحرِ ساحران است و دین در نظرشان بیپایه و بیاساس جلوه كند.
در نهجالبلاغهی شریف آمده است:
«لَمْ یُوجِسْ مُوسَى(ع) خِیفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّال»؛[2]
موسی(ع) بر جان خود نترسید بلكه از آن ترسید كه جاهلان پیش بیفتند و مردم را به ضلالت بیفكنند. خدا هم فرمود:
«...لا تَخَفْ إنَّکَ أنْتَ الْاَعْلی»؛[3]
«نترس! ما كاری میكنیم كه مجال چنین تهمتی دربارهی تو نیابند».
وعدهی خدا در حمایت از پیامبر اكرم(ص)
اینجا هم پیامبر اکرم(ص) از تهمت به دنیاداری و لكّه دار شدن شخصیّت آسمانیاش میترسید كه مبادا اساس نبوّت و رسالتش متزلزل گردد و نتیجتاً مردم به ضلالت و هلاكت ابدی مبتلا شوند و لذا خدا وعدهی حفظ و حمایت داده كه تو ولایت علی(ع) را ابلاغ كن. من تو را حفظ میكنم. یعنی شخصیّت آسمانی تو و اساس نبوّت و رسالت تو را از گزند تهمت خائنان و منافقان مصون و محفوظ نگه میدارم.
پس آیه نشان میدهد: آن مطلبی كه باید ابلاغ شود و پیامبر اكرم(ص) از ابلاغ آن نگرانی دارد، مطلبی است كه با مذاق ریاستطلبان امّت ناسازگار است و اگر آن را ابلاغ كند، آنها آتش خشم در قلبشان شعلهور میگردد و دست به تهمت و ایجاد آشوب و فتنه در میان امّت میزنند. بنابراین روشن شد كه آن مطلب جز مسألهی ولایت و امامت امام امیر المؤمنین علی(ع) نبوده است. این از نظر تأمّل در خود آیهی تبلیغ.
امّا از نظر روایات مربوط به تفسیر این آیه، بهترین بیان، بیان رسول خدا(ص) در خطبهی غدیریّه است. اگر چه آن خطبه مفصّل است امّا چند جمله از جملات الهام بخش آن خطابهی نورانی را میخوانیم. رسول اكرم(ص) پس از ذكر مطالبی با اشاره به همین آیهی تبلیغ فرمود:
«مَعاشِرَالنّاسِ ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما اَنْزَلَ اللهُ تَعالی اِلیَّ»؛
«ای گروههای مردم! من هیچ كوتاهی در رساندن پیام خدا نداشتهام».
«وَ اَنَا مُبَیِّنٌ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الایَةِ»؛
«حالا من به شما میگویم كه علّت نزول این آیه در مقام تهدید من چه بوده است».
«اِنَّ جَبْرئیلَ(ع) هَبَطَ اِلَیَّ مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ رَبّی»؛
«سه بار جبرئیل از جانب خدا بر من فرود آمده و از سوی خدا به من امر كرده است».
«اَنْ اَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ کُلَّ اَبْیَضٍ وَ اَسْوَدٍ»؛
«كه در این محضر عموم به پا خیزم و به سپید و سیاه آگاهی دهم».
«اَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِبٍ اَخِی وَ وَصِیّی وَ خَلِیفَتی وَالْاِمامُ مِنْ بَعْدِی»؛
«علی بن ابی طالب برادر من و وصیّ وخلیفه و جانشین من و امام پس از من است».
«وَ هُوَ وَلِیُّکُمْ مِنْ بَعْدِ اللهِ وَ رَسُولِهِ»؛
«او ولیّ شما بعد از خدا و رسول خداست».
«وَ سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ اَنْ یَسْتَعْفِی لِی عَنْ تَبْلِیغِ ذلِکَ اِلَیْکُمْ»؛
«من از جبرئیل خواستم كه از خداوند تقاضای معافیّت من از این مأموریت را بنماید».
چرا؟
«لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ»؛
«چون میدانستم كه میان شما افراد متقّی كم هستند»!
«وَ کَثْرَةِ الْمُنافِقینَ»؛
«منافقان زیادند».
«وَ اِدْغالِ الْآثِمینَ وَ خَتِلَ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْاِسْلامِ»؛
«مفسده جویی گنهكاران و نیرنگ بازی آنان كه اسلام را به تمسخر و استهزا گرفتهاند».
«وَ لَوْشِئْتُ اَنْ اُسَمِّیَ بِاَسْمائِهِمْ لَسَمَّیْتُ»؛
«من اگر بخواهم اسم آنها را بگویم، میگویم».
«وَ اَنْ اُوْمِئَ اِلَیْهِمْ بِاَعْیانِهِمْ لَاَوْمَأْتُ»؛
«و اگر بخواهم آنها را با اشاره نشانشان بدهم، میدهم و میتوانم یك یك این گروه را با نام و نشان معرّفی كنم».
«وَلکِنِّی وَاللهِ فی اُمُورِهِمْ قَدْ تَکَرَّمْتُ»؛
«ولی به خدا قسم من در مورد این افراد، كریمانه عمل میكنم و آبرو و حیثیتشان را حفظ مینمایم».
«وَ کُلُّ ذلِکَ لایُرْضِی اللهَ مِنِّی اِلّا اَنْ اُبَلِّغَ ما اُنْزِلَ اِلَیَّ»؛
«ولی خدا از من راضی نمیشود مگر اینكه به آنچه مأمورم كرده، اقدام كنم و به من گفته»:
«یا أَیُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ...»؛
«ای رسول! آنچه را كه [دربارهی علی] به تو گفتهایم به مردم بگو».
حال، از باب امتثال امر خدا میگویم:
«فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ الناسِ اَنَّ اللهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ اِماماً»؛
«ای مردم! بدانید كه خدا علیّ بن ابیطالب را ولیّ و صاحب اختیار شما معیّن كرده و او را امام و پیشوای واجبالاطاعة قرار داده است».
«مُفْتَرَضاً طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَ الْاَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِاِحْسانِ وَ عَلَی الْبادِیِ وَ الْحاضِرِ وَ عَلَی الْاَعْجَمِیِّ وَ الْعَرَبیِّ وَالْحُرِّ وَ الْمَمْلُوکِ وَالصَّغیرِ وَ الْکَبِیرِ وَ عَلَی الْاَبْیَضِ وَ الْاَسْوَدِ»؛
«اطاعتش واجب است بر همهی مهاجران و انصار و پیروان ایمانی آنان و بر هر بیابانی و شهری و برهر عجمی و عربی و بر هر بنده و آزادی و بر هر صغیر و كبیری و بر هر سیاه و سپیدی».
«مَعاشِرَالنّاسِ اِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ اَقُومُهُ فی هذَا الْمَشْهَدِ»؛
«ای مردم! این آخرین بار است كه من در این مجمع و محضر ایستادهام و با شما سخن میگویم، مرا دیگر در چنین مجمعی نخواهید دید».
«فَاسْمَعُوا وَ اَطِیعُوا وَ انْقادُوا لِاَمْرِ رَبِّکُمْ»؛
«پس گوش فرا دارید و مطیع فرمان پروردگارتان باشید و بپذیرید كه»:
«عَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ اِمامُکُمْ بِاَمْرِ رَبِّکُمْ ثُمَّ الْاِمامَةُ فی ذُرِّیَّتِی مِنْ وُلْدِهِ اِلی یَوْمِ تَلْقَوْنَ اللهَ وَ رَسولَهُ»؛
«علی ولیّ و امام شما به فرمان خدای شماست و پس از او امامت در ذرّیه و نسل من از فرزندان علی خواهد بود تا روز قیامت كه خدا و رسولش را دیدار كنید».
«مَعاشِرَالنّاسِ، اِنَّ عَلِیّاً وَ الْطَّیِّبِینَ مِنْ وُلْدِی هُمُ الثِّقْلُ الْاَصْغَرُ وَ الْقُرْآنُ هُوَ الثِّقْلُ الْاَکْبَرُ»؛
«ای مردم! علی و پاكان از فرزندان من، ثقل اصغر و قرآن ثقل اكبر است [از آن نظر كه سند ولایت و امامت و حجیّت عترت(ع) قرآن است، قرآن ثقل اكبر است».
«ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ اِلی عَضُدِهِ فَرَفَعَهُ ثُمَّ قالَ»؛
«آنگاه دست به بازوی علی زد و بلندش كرد و گفت»:
«مَعاشِرَالنّاسِ، هذَا عَلِیٌّ اَخِی وَ وَصِییِّ وَ واعِی عِلْمِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی اُمَّتِی»؛
«ای مردم! این علی [كه شخص او را میبینید] برادر و وصیّ من و حافظ علم و جانشین من بر امّت من است».
«اَلا مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ»؛
«توجّه! هركه من ولیّ او هستم، این علی ولیّ اوست».
«اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَالْعَنْ مَنْ اَنْکَرَهُ وَاغْضَبْ عَلی مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ»؛
«خدایا! هر كه علی را دوست میدارد، تو دوستش بدار و هر كه با او دشمنی میورزد، دشمنش بدار و هركه منكر حقّ او میشود او را لعنت كن و از رحمت خود محرومش گردان».
«مَعاشِرَالنّاسِ اِنَّهُ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی اَئِمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَی النّارِ»؛
«ای مردم! پس از من، پیشوایانی پدید میآیند و مردم رابه سوی آتش فرا میخوانند».
«مَعاشِرَالنّاسِ اِنَّهُمْ وَ أَنْصارَهُمْ وَ أَتْباعَهُمْ وَ أَشْیاعَهُمْ فِی الْدَّرْکِ الْاَسْفَلِ مِنَ النّارِ»؛
«ای مردم! اینان و پیروان و یارانشان در پستترین دركات جهنّم محكوم به عذاب هستند».
«مَعاشِرَالنّاسِ... وَ قَدْ بَلَّغْتُ ما اُمِرْتُ بِتَبْلیغِهِ حُجَّةً عَلی کُلِّ حاضِرٍ وَ غائبٍ وَ عَلی کُلِّ اَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ اَوْ لَمْ یَشْهَدْ وُلِدَ اَوْ لَمْ یُولَدْ فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ»؛[4]
«ای مردم! من وظیفهای را كه مأمور به آن بودم به پایان بردم و حجّت را بر هر حاضر و غائب و حتی آنان كه هنوز از مادر زاده نشدهاند تمام كردم. پس باید ماجرای امروز را حاضران به غائبان گزارش كنند و پدران به فرزندان تا روز قیامت اعلام نمایند».
خودآزمایی
1- سبب نگرانی پیامبر اکرم(ص)(در مورد مسألهی ولایت) چه بود؟
2- علّت نزول آیه67 سوره مائده در مقام تهدید رسول خدا(ص) چه بوده است؟
3- وقتی ساحران فرعون طنابها و چوبها را با سحر خود تبدیل به مارها و افعیها كردند، حضرت موسی(ع) به چه دلیل ترسیدند؟
پینوشتها
[1]. سورهی طه، آیهی ۶۷.
[2]. نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۴.
[3]. سورهی طه، آیهی ۶۸.
[4]. بحارالانوار، جلد ۳۷، صفحهی ۲۱۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی